نوشتار پیشرو قبلا در نشریه بانگ متعلق به کانون نویسندگان ایران در تبعید و نیز سایت روشنگری منتشر شده است.
باورش خیلی سخت است مردی که خود را رهبر جهان عرب و زعیم افریقا می نامید اینگونه هولناک در زیر دست و پای مردمان وطنش با خفت و خواری، نیستی را درآغوش گیرد.این پایان قسمتی از سریال سقوط دیکتاتورها در آستانه هزاره اعجاب آور سوم بود.ملا عمر،صدام،بن علی، مبارک و بالاخره قذافی بازیگران سریال ناموزونی بودند که هریک به نحو ی متفاوت ولی همسان در محتوا ، با شوربختی کامل، نقش شان به پایان رسید.
براستی اسب بی افسار قدرت با کسی که زمانی چگوارای آفریقا نامیده می شد چه کرد که اینگونه در قلوب مردم لیبی ،تبدیل به هیولایی بی رحم گشت.شاید او باورمی داشت که می تواند بسان فراعنه مصر ادعای خدایی کند و یا برای او نیز در گوشه ای دیگر از صحرای سوزان افریقا هرمی با خشت هایی از اجساد بردگان بنا کنند تا در نیستی نیز ادعای هستی کند.این سرنوشت دیکتاتورهای هزاره سوم است که با خام اندیشی می خواستند دوران جدید را با سنت های عصر قدیم راهبری کنند. هنوز از یاد مان نرفته که چگونه صدام در گودالی حقیر که هیچ شباهتی با تختگاه رویایی اش یعنی «کاخ جمهوری »نداشت، بسان موش های صحرایی به بیرون کشیده شود که بار دیگر شاهد تکرار آن واقعه برای دیکتاتور صحرا گشتیم .سرهنگ قذافی با آن همه دبدبه و کبکبه از لوله های فاضلابی بیرون کشیده شد که سال ها قبل باورش برای هر لیبیایی غیر قابل تصور بود .آری او هیچگاه نتوانست در کاخ های رویایی اش و یا خیمه هایی که بر ستون عوام فریبی سوارشده بود ، بسان شرافتمندان تاریخ بیارامد.بهتر بگویم خود شیفته افریقایی ،لیاقت نداشت تا ابد چگوارای افریقا لقب گیرد اما نلسون ماندلا و گاندی رفتند بمانند تا ابدیت.
و اما ،وقتی ملا عمر سقوط کرد مطلبی با عنوان «درسی برای دیکتاتور ها» در روزنامه حیات نو نوشتم و در پی دستگیری صدام مطلب دیگری به عنوان« سرنوشت صدام در سی برای دیکتاتورها » در هفته نامه صدا منتشر کردم.تمام منظورم با ایما و اشاره قلم ،کسی نبود جز دیکتاتور ایرانی . آیا آن روز فرا خواهد رسید تا من نیز سریال نوشتاری ام را با این عنوان تمام کنم : «سرنوشت خامنه ای درسی برا ی دیکتاتورها!»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر