شاید کسی به این آسانی باور نمیکرد که مردمان به ظاهر خوگرفته به استبداد، اینگونه و با چنین شهامتی همچون ققنوس از خاکستر خویش سربرآورده و به جهانیان نشان دهند که نه از جنس حاکمان و بلکه در تضاد ماهوی با آنان میباشند.
نزدیک به دو سال قبل طی مطلبی[۱] به حوادث فعلی و پیش روی ایران اشاره کرده بودم که کشورمان آبستن یک انقلاب دیگر است که به لحاظ محتوی و صورتبندی و ساخت سیاسی با دوانقلاب پیشین متفاوت و متمایز خواهد بود(انقلاب مشروطه و انقلاب ۵۷). برخی از دوستان به نگارنده خرده گرفتند که بسیار خوشبینانه به این مساله، معطوف شدهام. این در حالی است که تظاهرات پرشور مردم ایران طی روزهای اخیر بیش از پیش نشان از این واقعیت دارد که من و امثال نگارنده چندان بیراه نگفتهایم و در این شکی نیست که حاکمان خودکامهی وقت، قصرهای پوشالی خود را بر گسلی بنا کردهاند که هر لحظه ممکن است توهمات خیالیشان را به لرزه درآورد و به تلی از خاک بدل نماید.
باری! آنچه آدمی را بیش از پیش به این پدیده سیاسی- اجتماعی معطوف میسازد، عناصر تشکیل دهنده آن میباشد که نسبت به جنبشهای اعتراضی دو دههی اخیر، چهره آشکارتری از نارضایتی و خشم فروخفته مردم ایران را بازتاب میداد. برخی از این عناصر عبارتند از:
حرکت از پایین به بالا و گستردگی جغرافیایی!
پدیدهی سیاسی- اجتماعی اخیر بیشتر از این جهت حائز اهمیت که حرکت آن نه از بالا بلکه از پایین و از دل مطالبات سرکوب شده تودههای انسانی نشات گرفته و ازکانالی خاص هدایت نشده است. بهتر بگویم فاقد خصلت نخبه گرایانه، از سوی جناح «استمرار طلب!» میباشد. جنبشی که سر و رهبر آن خود مردم بوده و به هیچ جایی جز مطالبات به حق ایشان وصل نبود. افزون برآن؛ نوک پیکانِ حرکت اخیر نه جناحی خاص، بلکه کل حکومت اسلامی را نشانه گرفته بود. قابل توجه اینکه تئوریسینهای اصلی جناح «استمرارطلب»، در تشویق سرکوب جنبش اخیر، درست در کنار اصولگرایان قرار گرفتند. و برای افکار عمومی و وجدان جمعی مردم ایران به خوبی روشن شد که هرگز نمیتوان با گاری بدلی حکومت، به مقصد رسید. از اینرو اصرار و تاکید دوباره به روشهای پیشین، آن هم بعد از همگرایی آشکار حکومتی در بین جناحهای موجود در سرکوب مستمرِ مطالبات مردم، بسیار مشکوک و وهمآلود بهنظر میرسد.
افزون بر آن این حرکت نه از پایتخت بلکه از شهرهای کوچک و بزرگ نقاط دور از مرکز شروع شد و با تاخیر به تهران رسید. به دیگر سخن؛ حرکت اخیر از فراگیری جغرافیاییِ خیره کنندهای برخوردار بود.
خیزش فرودستان بر فرادستان!
دراین شک نکید که مطالبات اقتصادی یکی ازعوامل اصلی درشکلگیری این حرکت بوده و به تدریج به سایرمطالبات سرکوب شده سیاسی تسری پیدا کرده است. فرودستانی که چیزی برای از دست دادن نداشته و با شهامتی مثال زدنی عرصه خیابانها را به تصرفِ اراده خود درآورده بودند، باعث گشتند تا سایراقشار و لایههای اجتماعی نیز به تاسی از ایشان جسارت لازم را به دست آورده تا شانه به شانه هم، جلوهی زیباتری از پیوستگی و گستردگی مردمی را در تقابل با ظلم آشکار حاکمیت به نمایش گذارند.
ترس مردم از حاکمان یا هراس حاکمان از مردم!
درخلال این حرکت تحسین برانگیز ما شاهد آن بودیم که جوانان، زنان و سایر اقشار اجتماعی بیمهاباتر از جنبشهای گذشته، عرصهی خیابان را تحت شور و اشتیاق خویش درآورده بودند. ساختارشکنی مضاعف و عبوراز مرزهای متعارف حاکمیت بیشازپیش به این حرکت چهرهای اصیل و باهویت داده بود. این درحالی است که همگان متوجه شدند که مردم بهستوه آمده از استبداد دینی و فساد نهادینه شده، از مرزهای ترس و اضطراب برای تامین مطالبات خویش به طرز جدی عبور کردهاند و این هیات حاکمه است که اینبار پشت دیوار ترس بر خود میلرزد و تا چند روز به طور آشکار در وضعیت ذکر شده، حیران گشته بود.
به دیگر سخن این حاکمان بودند که اینبار پشت دیوارهای ترس به اضطرار افتاده بودند.
ویژگیهای سکولار!
شعارهای مطرح شده و صدای بلند اعتراض در مواجهه با شخص اول و دوم نظام، یعنی خامنهای و روحانی و نیز جنس متفاوت آنها، نشان از متمایز بودن از حرکتهای قبلی دارد.
بهدیگرسخن؛ ویژگیِ سکولار این حرکتِ اجتنابناپذیر، از دیگر خصلتهای اساسی آن میباشد. «الله اکبر» و «یاحسین» شعار اساسی و محوری این اعتراضات نبوده و بلکه شعارها و مطالبات بسیار ساختارشکنانه و در تقابل با ارزشهای حاکمیت دینی است. ناگفته نماند که حرکتهای ماقبل این جنبش، به سبب اینکه از سوی بخشی از حاکمیت هدایت و کنترل میشد فاقد خصلتهای سکولار با چنین ماهیتِ عریانی بود.
جالب اینکه؛ شروع اعتراضات از استان «خراسان رضوی» یعنی یکی از قطب های مذهبی حاکمیت شکل گرفت و به «قم» یعنی پایتخت مذهبی روحانیونِ حاکم، تسری پیدا کرد. شعارهای ساختارشکنانه درعدم تابعیت از مفروضات مذهبی، در شهرهای مشهد و قم بیش از پیش نشان از این واقعیت دارد که هرچه پیچ مذهب را سفت کنند به همان اندازه زمینههای نظری و عملی مفاهیم سکولار بیشتر میگردد. شعارهای جانبدارانه نسبت به خاندان پهلوی و معطوف به «رضاشاه» آن هم در مشهد و قم، بیش از پیش قابل تامل است.
ناتوانی حاکمیت از پاسخ به مطالبات!
شاید برخی با سادهانگاری به این باور رسیدهاند که این حرکت مقطعی و زودگذر بوده و حکومت اسلامی توانسته آن را سرکوب کند.
حکومتها برای اینکه با مطالبات مردم روبرو شده و پاسخگوی آنان باشند بنابر ماهیت وجودی خویش ناچارند گزینههایی را پیشرو گیرند. با دقت بر مطالبات مطرح شده در حرکت اخیر، معطوف به این نکته میشویم که حاکمیت چه به لحاظ نظری و چه به لحاظ عملی توان پاسخگویی به مطالبات مطرح شده را ندارد. بنابراین ذاتا مطالبات تامین نگشته بلکه ظاهرا سرکوب شده است. به دیگرسخن؛ پاسخی مبتنی بر تامین مطالبات به مطالبهگران داده نشده است.
آیا حکومت اسلامی میتواند از دخالت در امور کشورهای منطقه از فلسطین، لبنان، یمن و دیگر نقاط دنیا دست بردارد؟ اساسا توان تعمیر دستگاه فاسد سیاسی- اقتصادی را دارد؟ یا راهی برای رفع فقر، بی عدالتی، تورم، رکود اقتصادی و… و تامین مطالبات دموکراتیک را دارا میباشد؟
شک نداشته باشید که پاسخگویی به این مطالبات نه درتوان و نه درقاموس حکومت اسلامی است. اساسا تصور حکومت اسلامی ایران بدون تبعیض، فقر، عدم مداخله در امور کشورهای منطقه و… و دهها مطالبه دیگر، کمی مضحک و غیر قابل باور به نظر میرسد!
از اینرو؛ همانطور که در مطلب دو سال قبل خویش بیان کردم، فروپاشی این سیستم فرمان پرست و ایدئولوژیک، امری است طبیعی که قطعا در دههی پیشرو به انجام خواهد رسید.
حرف آخر: «با این تفاسیر تمام شرایط و مواد شکل دهنده یک انقلاب کبیر، دموکراتیک و انسانمحور هماکنون در بستر جامعه ایران موجود میباشد.مهمترین مواد تشکیل دهنده یک انقلاب عبارتنداز:
نارضایتی عمومی- نابرابری اجتماعی واقتصادی- تبعیض- شکلگیری گفتمان جایگزین- گرایش به آزادی در سطح افکارعمومی- هرج و مرج سیاسی و اجتماعی- انزوای ایدئولوژیک و سیاسی در سطح جهانی و... و رهبری.» [۲]
یادمان باشد؛ انقلاب سوم در راه است!
پی نوشت؛
۱- ایران در آستانه انقلاب سوم! لینک
۲- همانجا
شاید 40 سال پیش که من نوعی در فکر دگراندیشی حکومت پهلوی بودیم با آماری که از زندانیان سیاسی بود وجو ساواک که هر کس را در مصدر امور با بی سوادی وبی تربیتی به زیر دستان ظلم میکرد وباعث تحقیر افراد در تمام ابعاد جامعه بود لذا مردم بدنبال یک حکومتی با ساختار مردمی وبا اصول اخلاقی وتربیتی ولی متاسفانه هر کس با عوض کردن چهر با یک ریش وتظاهر به دینداری باعث شد همین فساد واستبعداد در حاکمیت کشور ایران پیدا شود وکلا غارت کردنند وبردنند وکشتنند واکنون من که از نسل سوخته هستم جوابگوی پرسش به جوانان حتی فرزندان خودم نیستم.
پاسخحذفبا سپاس از محبتتان
پاسخحذف