۱۳۹۰ اردیبهشت ۳, شنبه

روشنفکر عوام فریب سد راه آزادی مردم ایران


دنیا با شتابی سرسام آور در حال درنوردیدن مرزهای توسعه همه جانبه است اما برخی از اکتیویست ها و روشنفکران ایرانی به رغم آگاهی از چنین رویکردی همچنان با در پیش گرفتن رفتارهای کج دار و مریز به جای وا داشتن مردم به دویدن در این کورس نفس گیر، ملت ایران را به گام برداشتن لحظه ای و لاک پشتی دعوت می نمایند .عجبا آن زمان که باید گام برمی داشیم ما را به دویدن ترغیب کردند و حالا که نیازمند دویدنیم ما را به گام بر داشتن دعوت می کنند .این در حالی است که عنصر بی رحم زمان عملا چنین اجازه ای را به هیچ ملتی درآستانه هزاره سوم نخواهد داد.

انقلاب هراسی و هر حرکتی که منجر به سقوط قطعی جمهوری اسلامی گردد عملا در نزد این دوستان، امری ناپسند و خارج از عرف های معمول در جهان معاصر می باشد . گویا دوستان عرصه هنر نمایی در صحنه های رومانتیک و عاشقانه تئاتر را با واقعیات اجتناب ناپذیر تاریخ اشتباه گرفته اند. بهتر بگویم با چند شاخه گل و لبخند های تصنعی و ژست های روشنفکرانه نمی توان ملتی خسته از استبداد را به آرزو هایش رساند.تاسف بارتر اینکه اگر برخی از حمایت قاطع و سریع جوامع بین المللی و یا شورای امنیت از ملت ایران سخن به میان می آورند بلافاصه دوستان فریاد شان درمی آید که با دخالت خارجی مخالفیم و ملت ایران خود از پس مشکلاتش بر خواهد آمد. ایشان چنان خود را وطن پرست معرفی می کنند که گویا یاد شان رفته که بیش از هر زمان و هرکسی از سفره رنگین قدرت های جهانی در حال ارتزاق هستند.جالب اینکه اغلب کسانی که در طول تاریخ بیشتر از همه داد وطن پرستی سر داده اند ، خیانتکارتر به وطن و مردمان شان بوده اند؛ هیتلر ، موسولینی ،صدام ،قذافی و احمدی نژاد از جمله این افراد بوده و هستند.ای کاش این دسته از روشنفکران که بیش از همه از امکانات رسانه ای ، تبلیغی و مادی قدرتمندان بر خوردارند اندکی به مردم ایران صداقت نشان می دادند. صادقانه بگویم روشنفکر دروغگو و عوام فریب ضررش به مراتب از دشمن خارجی و دیکتاتور داخلی هم بیشتر است چرا که با الفاظ و القاب دهان پر کن ،ذهن مردم را به سوی رویا های دست نیافتنی هدایت می کند .به راستی اگر مردم ایران به تنهایی می توانستند از شر این رژیم خلاص شوند چرا تا به حال موفق نشده اند؟ و یا چگونه حاکمان مردم ستیزش همچنان به حاکمیت فرمان پرستانه خویش ادامه می دهند؟ البته در این شکی نیست که ملت ایران بارها در طول این سی سال استعداد بر انداختن این نظام را از خود بروز داده است اما هر بار با موانعی از سوی همین دوستان ! روبرو شده که بیش از پیش در دستگاه دیپلماسی غرب نفوذ داشته و دارند.

نگارنده بر این باور است که باید به هر طریقی که شده از دست این نظام خلاص شد حتی ترغیب شورای امنیت به واکنش قاطع نظامی در برابر جمهوری اسلامی در غیر اینصورت حاصل هر ثانیه ماندگاری این رژیم مساوی با خسارت های جبران ناپذیری است که حد اقل سه نسل باید تاوان آن را بپردازد. برای درک بهتر این فاجعه بد نیست که به برخی از آمارهای منتشر شده از طرف خود نظام و نهادهای بین المللی توجه شود. طبق تحقیق انجام یافته از سوی مرکز پژوهش های مجلس تنها پدیده فرار مغزها ،ازعواقب یک جنک کلاسیک بیشتر است . صندوق بين المللي پول در اين مورد گزارش داده است که سالانه حدود 180 هزار ايراني تحصيلکرده به اميد زندگي و يافتن موقعيت هاي شغلي بهتر از کشور خارج مي شوند. این رویکرد غم انگیز به معني خروج سالانه 50 ميليارد دلار ارز از کشور است.

افزون بر آن بواسطه عدم مدیریت صحیح ، بنا بر اعلام رئیس ستاد دیه کشور، تصادفات رانندگی در ایران در 30 سال اخیر800 هزار کشته و 9 میلیون مجروح برجای گذاشته است.یعنی تعداد کشته شدگان ، تقریبا کمی کمتر از جمعیت کشور بحرین است . تاسف بار تر اینکه خسارت های سالانه تصادفات مذکور حدود پنج میلیادرد دلار بر آورد شده است. این در حالی است که بودجه سالانه کشوری چون تاجیکستان به 2 میلیارد دلار در سال هم نمی رسد!

بر اساس آخرین گزارش که مستند به بودجه سال 86 است ، تعداد پرونده های قضایی در 12 نهاد و سازمان قضایی اعم از دادسرا و دیوان عدالت اداری و دادگاه ویژه روحانیت و غیره بالغ بر 14 میلیون و 235 هزار پرونده است. یعنی معاد ل با جمعیت دو کشور نروژ و سوئد ،پرونده قضایی در کشور وجود دارد. هم اکنون بیش از ۵۰ درصد از جمعیت کشور ما زیر ۲۰ سال است و این ارقام نشان دهنده این واقعیت است که نزدیک به نیمی از جمعیت بالای بیست سال ما درگیر پرونده های قضایی است.

افزون بر آن تعداد بیشمار اعدام شدگان سیاسی که برخی آن را به بیش از 15 هزار نفر تخمین زده اند همه و همه از پیامد های تداوم چنین نظامی است. ناگفته نماند روابط سیاسی تنش آلود با کشورهای همسایه ، منطقه و دنیا موجب ازدست دادن فرصت ها و مزیت های اقتصادی بسیاری مانند پروژه های نفتی گشته است.

با این وجود گویا هنوزروشنفکران شهرت طلب در انتظارند تا آخرین قطره های نفت و سایر ثروت های طبیعی و انسانی کشورمان همچنان خرج تروریست های عالم گردد تا ملتی بدون پشتوانه و ثروت طبیعی در آینده ای نه چندان دور ، به مانند افغانستان، دست گدایی به دنیا دراز کند .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر