در حالی دهمین انتخابات ریاست جمهوری را پیش رو داریم که هنوز کامیابی ها و به دنبال آن قر بانی شدن مطالبات ملت و شکست های غم انگیز دوران اصلا حات، حافظه ی تاریخی نه چندان قدرتمند مردم ایران را به چالش کشیده است.اما آنچه که در روزهای اخیر ذهن آدمی را بیش از پیش به خود معطوف می سازد چیزی نیست جز اینکه برخی از روشنفکران داخلی و خارجی با مطرح کردن قناعت به حقوق حداقلی در فرآیند مطالبات دموکراتیک مردم ایران، طوری وانمود می کنند که گو یا ما در نقطه آغاز این حرکتیم و شروع این فراکرد از خرداد هفتاد و شش شرو ع شده است ! بنا بر این مردم ایران باید همواره در یک پروسه آرام و توام با آزمون و خطا، به سطوح پایین خواسته های مدنی و سیاسی خویش در شرایط فعلی قانع باشند تا در آینده ، شاید به خواسته ها و آرزوهای خود دست یابند! غافل از اینکه زمانه ی پر شتاب کنونی اجازه چنین رویکردی را به ما نمی دهد .عجبا که برخی ازدوستان غافل از آنند که این فرایند بیش از یک قرن و حتی سالها قبل از مشروطه در ایران شکل گرفته است .نا گفته نماند ایرانیان نخستین ملتی اند که انقلابی مترقیانه و دموکراتیک را در آسیا تحت عنوان انقلاب مشروطه با دستان خود به کف آوردند. نگاه به تاریخ رشد و نمو نظام های دموکراتیک در خطه شرق، قطعا می تواند به این دوستان کمک کند تا درک روشن تری نسبت به فرایند دموکراسی خواهی در ایران داشته باشند . نگارنده بر این باور است که جایگاه فعلی مردم ایران در این پروسه با توجه به صبقه ی تاریخی آن ، نه تنها طبیعی نیست بلکه با محاسبات عقلی و منطقی بسیار فاصله دارد.به دیگر سخن اکنون که شاهد سرعت سرسام آور در وقوع رخداد های سیاسی ،مدنی و ...هستیم صحبت از اکتفا به حداقل نیازهای مدنی وتمرین دموکراسی بیشتر به یک دوره آموزشی کودکانه برای بزرگسالان می ماند. براستی بیش از یک قرن آزمون و خطا ،ممارست و کوشش جهت بسترسازی برای وصول به خواسته های مدنی و دموکراتیک کافی نیست ؟چرا ژاپن ،کره جنوبی ،مالزی و... اندونزی که سالها بعد از ما فرایند مذکور را شروع کردند اکنون بر جایگاه رفیع دموکراسی تکیه زده اند وما هنوز باید مشق و تمرین آن را بسان کودکان مردودی در دوره های متوالی، آن هم بدون نتیجه ادامه دهیم ؟ آیا دنیای پرشتاب کنونی چنین اجازه ای به ما خواهد داد؟! قطعا سده بیستم و یکم ،عرصه آزمون و خطا نیست .نگارنده در این شکی ندارد که مشکل بنیادین در عقب افتاد گی فرایند مدرن سازی و دموکراسی خواهی مردم ایران از همان آغاز تا کنون ،چیزی نیست جز ضعف جریان رو شنفکری ایران .متاسفانه رو شنفکران ما آنجا که باید آهسته گام بر می داشتند دویدند و جایی که شایسته است بدوند،کوتاه گام بر می دارند،همان گونه که امروز رفتار می کنند .قطعا چنین افرادی هیچگاه به سرعت زمان توجه نکرده و همواره خود را در ابتدای چهار صد سال پیش دنیای غرب به فرا موشی سپرده اند .غا فل ازآنکه اتکا به نسبی بودن فراکردهای سیاسی و اجتماعی بیش از پیش به عنصر چگونگی کیفیت و کمیت زمانی وابسته است. به بیان دیگر گاهی عنصر زمان به ما اجازه پس روی نمی دهد .
افزون برآن چرا باید ذائقه سیاسی مردم ایران به حداقل ها خو گیرد ؟ یادمان باشد انس ، الفت و سازش خواسته های هر ملتی به حد اقل حقوق شهروندی و مدنی، آن هم در زمانه ی پرشتاب کنونی، یک فاجعه بزرگ برای مردم آن سامان خواهد بود .دوستان باید متوجه این نکته باشند که اگر زمانی اکتفا به حد اقل ها معقول می بود ولی در شرایط فعلی ،یک برداشت کوته فکرانه و واپسگرایانه ، بیش نیست. شوربختانه سطح مطالبات روشنفکران کنونی به مراتب حتی از مطالبات روشن اندیشان قبل از مشرو طه نیز نازل تر می باشد.دراین شکی نکنید که این رویکرد نا میمون، چیزی نیست جز یک رجعت واپسگرایانه!
بنابراین یاد آور می شوم :روشنفکرانی!که از همه ابزارهای لازم برای گسترش افکار خود برخوردارند از همین ابتدا صف خود را از مصلحت اندیشان سیاست باز که هنری ندارند جز کسب قدرت ، جدا گردانند و به جای اینکه چراغ پیروزی های کوتاه مدت ایشان گردند و سطح مطالبات مردم را تقلیل دهند ، حداقل ،خواسته های مردم ایران را به سطح دوره ابتدایی مشروطه برگردانند!* قطعا کسی که ادعای رو شنفکری می نماید باید روشنفکرانه رفتار کند نه مصلحت اندیشانه و سیاست مدارانه ! دوستان باید با صداقت و رفتاری روشنفکرانه، تشریح نمایند که آیا با چارچوب های کنونی می توان دستاورد های مدنی و دموکراتیک را در آغوش کشید؟! . یادمان باشد اقتدار گرایان حتی اصلاحات خفیف و نیم بند خاتمی را تاب نیاوردند! پس چه تضمینی برای پیشبرد شعار های کنونی در صورت پیروزی اصلاح طلبان که بعضا جذاب نیز به نظر می رسد، وجود خواهد داشت ؟. نگارنده حق دارد که تردید و شک داشته باشد چون آدم های کنونی چندان تغییر نکرده اند! و اما امید وارم در صورت پیروزی اصلاح طلبان، دیگر شاهد دور تسلسل و مبهم کنونی نباشیم وآرزوهای مرد م ایران بسان دوران آقای خاتمی برباد نرود.لازم به یاد آوری است که نگارنده در سال 80 طی مقاله ای با عنوان "خاتمی، اصلاحات و آرزوهای بر باد رفته " به سستی ایشان و یارانشان در پی گیری خواسته ها و آرمان های مردم ایران متذکر شدم ولی متاسفانه از جانب بر خی اصلاح طلبان حکومتی علاوه بر اینکه غیر خودی محسوب شدم به تضعیف اصلاحات نیز متهم گشتم. جالب است که خاتمی قرار بود مفهوم خودی و غیر خودی را از این خاک برکند غافل از اینکه از حرف تا عمل فرسنگ ها فاصله است! افزون بر آن برخی از مدیران وی در مرزبندی مورد نظر، همچنان در مبارزه ای نفسگیر درصدد پیشی گرفتن از رقبای محافظه کار خود بودند.البته آنقدر منصف هستم که اعتراف کنم در همین دوره اصلاحات ، حرکت های جالبی انجام شد که نادیده انگاشتن آنها کمال بی انصافی است.
و اما حرف آخر :القای اتکاء به حداقل مطالبات شهروندی در پروسه انتخابات ،چیزی نیست جز تضعیف و نا کارآمد کردن جنبش مدنی مردم ایران، حتی اگر توسط برخی از روشنفکران مطرح شود!از سوی دیگر جنبش روشنفکری ایران نیاز مبرم به رادیکالیزه شدن دارد در غیراین صورت در آینده، باید منتظر رخدادهای نه چندان مطلوب باشیم.
*برای آشنایی با سطح مطالبات جنبش دموکراتیک مردم ایران در دوران مشروطه ، رجوع شود به کتاب های "جدال دموکراسی با استبداد در ایران" و "راهبران فکر مشروطه " که توسط نگارنده در دوره اصلاحات نوشته و منتشر گشته است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر