۱۳۹۰ دی ۶, سه‌شنبه

رویکرد غیر منصفانه در نقد سکولاریسم



در روزهای اخیر بحث سکولاریسم یکی از موضوعات جذاب رسانه های فارسی زبان خارج ازکشور گشته است.اما آنچه که بیش از پیش آدمی را دچار حیرت می کند ،این است که برخی (مشروطه طلبان)که خود از جمله مروجان مولفه یاد شده در سال های اخیر بوده اند به عدم ضرورت طرح مستقیم آن در شرایط فعلی تاکید می نمایند. افزون برآن می کوشند تا از دل نظریات سیاسی که زادهء عقل مدرن بشر است، مصادیقی پیدا نمایند که بتوان آن ها را بصورت سفسطه آمیزی در تقابل و رویایی با سکولاریسم قرار داد.قراردادن دموکراسی و لیبرالیسم در تقابل با سکولاریسم از جمله شاهکارهای ایشان است که با هیچ منطق سیاسی جور در نمی آید.این در حالی است که اصولا نمی توان سکولاریسم را با مفاهیم یاد شده به لحاظ روش شناختی و ماهیت نظری و عملی شان در یک ظرف سنجید چرا که سکولاریسم خود یکی از عناصر اساسی و الزامی فهم مدرن بشر از مناسبات سیاسی است وبطور ذاتی در دل هر ایسم مدرنی جای دارد.

اما چرا بر خلاف نظر دوستان ضرورت طرح مساله سکولاریسم بیش از هر زمانی باید در شرایط کنونی جدی گرفته شود.

در این شکی نیست در طول این سی اند سال، بیش از پیش به سبب سهل انگاری وتساهل نیروهای دموکرات در ابتدای انقلاب 57 ، میدان وسیعی برا ی جریان های مذهبی که مترصد فرصتی برا ی قبضه کردن قدرت سیاسی بودند،ایجاد گشت .اتفاقا در آن دوره هم ،همین روش کج دار و مریز باعث شد تا تمام پتانسیل های موجود برای تشکیل یک دموکراسی مبتنی بر ارزش های جقوق بشری و سکولاریستی از کف برود. این در حالی است که برخی به رغم درک تجربیات تاریخی همچنان سعی می کنند تا با عدم شفافیت و در پیش گرفتن رفتارهای عوام فریبانه، فرصتی را ایجاد نمایند تا از دل هر جریان دیگری، حکومتی با گرایشات مذهبی که در تنافر با قرارداد های اجتماعی و این جهانی است،فرصت بروز پیدا کند تا استبداد دینی بار دیگر باز تولید گردد. این در حالی است که تمام جریان های سیاسی مخالف جمهوری اسلامی حداقل در این نکته اتفاق نظر دارند که نهاد دین باید ازنهاد سیاست به طرز بارزی متمایز گردد.

شاید برخی از تجربه تاریخی برخی کشورها غربی می خواهند اینگونه استنتاج کنند که طرح جدی سکولاریسم چندان ضرورتی در حال حاضر ندارد و لیبرالیسم به تنهایی می تواند ضامن دغدغه هایی چون جدایی دین از سیاست گردد.غافل از اینکه جوامع به لحاظ ساختار فرهنگی و اجتماعی بسیار متفاوتند و یکی ازاین وجوه تمایز، دین غالب و رسمی هر جامعه ای است که شرایط متفاوتی را خلق می نماید .چنانچه دین اسلام بیش از هر آئینی ذاتا میل به تشکیل واحد های سیاسی تحت قالب حکومت را دارا می باشد.توجه کنید که پیامبر اسلام از همان ابتدا جنبه سیاسی آئینش بر سایر جنبه های آن ارجحیت داشته و او ازاولین پیامبرانی بوده که مبادرت به تشکیل یک نظام سیاسی نموده است.از اینرو اسلام با مسحیت و ادیانی مانند آن بسیار متفاوت می باشد.چرا که تشکیل حکومت کمتر از جانب سایر ادیان جدی گرفته شده است. اگرچه به تجربه ثابت شده که متولیان مذهبی فارغ از نوع آن، میل شدیدی برای زعامت و تسلط برعرصه های سیاسی و اجتماعی را دارا می باشند .

افزون بر آن بحث قالب ومطرح در بین اپوزوسیون در طول این سال ها

بیش از پیش سکولارسیم یعنی جدایی دین از سیاست بوده است بطوریکه حتی اصلاح طلبان دینی نیز هر از گاهی با زاویه دیدی دیگر، آن را انکار نکرده اند . از سوی دیگر این موضوع در تاریخ و ادبیات سیاسی ما چیز تازه ای نیست که بر خی اینچنین مروجان این رویکرد را مورد ملامت قرار می دهند .با نگاه به تاریخ دو قرن اخیر کشورمان به خوبی می توان به پررنگی سکولاریسم در کتاب حیات سیاسی ایرانیان آگاهی یافت.

بنابر این در پیش گرفتن چنین مواضعی بیش از پیش این ذهنیت را در جامعه روشنفکری ایران ایجاد می‌کند که برخی از دوستان برای وصول به غایت نهایی خود یعنی رسیدن به قدرت، حاضر به تن دادن به شعارها و مصادیق عوام فریبانه اند.

و اما حرف آخر:

جامعه ایرانی بیش از هر زمانی به واسطه درک استبداد دینی در تار و پود زندگی خود ،مستعد عبور و گذر تاریخی از مرزهای دینی در حیات سیاسی-اجتماعی خویش است.بنابراین دوستان سعی نکنند مولفه هایی را که مقدمات این عبور را تسریع می کنند در نزد افکار عمومی تضعیف نمایند چراکه به همان اندازه که ایرانیان مستعد عبور از اسلام سیاسی اند به همان قدر نیز استعداد غلطیدن به ورطه خوفناک آن را نیز دارا می باشند.کم نیستند کسانی که با روش های عوام فریبانه سعی می کنند تاکشتی طوفان زده ملت ایران را بار دیگر به طوفانی دیگر هدایت نمایند.بنابر اگر دوستان مدعی لیبرالیسم نمی توانند برای رهایی ملت ایران از چنگ استبداد دینی، چاره ای بیاندیشند،حد اقل آب به آسیاب بی آب فرصت طلبان دین پرست نریزند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر